Hamed Hamed یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نیی شمع مزار خویش شد نی به آتش گفت: کین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ گفت: آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم زانکه می گفتی نیم با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نو بهار مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است Hamed’s tracks Asheghaneh_Sepideh R by Hamed published on 2016-09-10T21:54:47Z حمید پناهی_بذار بباره by Hamed published on 2015-01-31T02:18:54Z افسوس_پری ماه, کیوان ساکت by Hamed published on 2015-01-19T18:45:33Z میگذرد کاروان - ناظری by Hamed published on 2014-12-11T04:13:08Z فرنگیس_عماد رام by Hamed published on 2014-11-16T00:56:18Z