احسان عبدیپور ، استرالیا by AzZ published on 2018-10-02T05:35:32Z متن داستان در کتاب رستاخیز نشر اطراف چاپ شده است. Genre Storytelling Comment by Taha Yaghoobi چقدر عالی بود. اولین اشنایی من با اقای عبدی پور 2020-08-21T08:33:54Z Comment by AzZ من دلم برای تو سوخته بود. غمم تو بودی 2018-10-02T06:08:54Z Comment by AzZ الان كه دارم بهش فكر میکنم شاید گریهم بیاد، اگه گریه م اومد نترسیا، موُ زشت گریه میکنم 2018-10-02T06:07:53Z Comment by AzZ اذان صبح چه روزی خودش خالی خالی روضه است 2018-10-02T06:04:39Z Comment by AzZ یکباره به قطع و یقین و به جان و نفس 2018-10-02T06:03:47Z Comment by AzZ کل محمود میخواند مگر، کل محمود اذان میگه زن غلام نی زن، درهم چرا میگی 2018-10-02T06:02:46Z Comment by AzZ تمام ستون های خانه لالایی خواندند... 2018-10-02T06:00:41Z Comment by AzZ حالا هم نمیومدی اگر از قم پیش نماز خواسته بودم زودتر میومد 2018-10-02T05:59:52Z Comment by AzZ صدای دمام پرسپکتیو دروغگویی دارد. 2018-10-02T05:41:40Z