چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

collage
Comment must not exceed 1000 characters

(Ebtehaj,Huward,Amir collage)

رو به سفرم، چمدان می‌بستم و ترک لیست تو را گوش میدادم، رسیدم به این فایل
قدیمی‌ شعرخوانی سایه " هوشنگ ابتهاج" ، قرار شد خاطره بازی نکنیم، این را فقط بخاطر امروز گذاشتم

"من پس از این همه سال چشم دارم بر راه ، که بیایند عزیزانم آه‌"

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غمِ خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی
چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظرِ کدام سروی؟ نفسِ کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درونِ دل فتادی
به سرِ بلندت ای سرو که در شبِ زمین‌کن
نفسِ سپیده داند که چه راست ایستادی
به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی

67 comments